چو زنان،مباش قانع،ز جهان برنگ و بویی بزن، ای پسر، چو مردان، قدمی بجست و جویی که جهان شراب خانه است و درو شراب کهنه بکش این شراب کهنه، تو بهر زمان، بنویی من ازین خمار مستی نه چنان شدم که هرگز بخودم بود مجالی،بخدا،بهیچ رویی همه آب خواره بینی، که ز ما کنند مستی اگر آب خواره سازند ز خاک ما سبویی نرسد بهو، هرآنکو که ز انقیاد خود را نکند فدای چوگان، بهوای هو چو گویی همه آبروی زاهد بر خلق باد باشد که ز خاک آستانش نرسد بآبرویی کم زهد گیر، قاسم، که ازین شراب خانه بمشام جان زاهد نرسیده است بویی قاسم انوار : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۶۸۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/108752