هله! عاشقان، که راهست بهو،زنید هویی ببرید جمله بر هو،بزنید های و هویی بکنید خرقها را، که ز زرق رنگ دارد ز سرشک سیل مژگان بکنید شست و شویی بزنید حلقه بر در، که خسیس نفس پرور بخدای ره ندارد،بخدا، بهیچ رویی شب دوش گفت: جان را خبری رساند جانان که چو چشمه گشت چشمم، نه چو چشمه ای،چو جویی که ز عشق اگر نمویی،بنشین، سخن چه گویی؟ بجلال ما،نیابی، بجلال ره بمویی بنیاز گفتم آخر که: جهان و جان فدایت کس ازین ندید خوشتر، بزمانه آبرویی ز جهان و جان برآمد،ز جهانیان سرآمد بمشام جان قاسم ز تو تا رسید بویی قاسم انوار : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۶۸۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/108753