ابلهی را علت درد شکم کرد عاجز هفته ای، یا بیش و کم رفت نزدیک طبیب خرده دان علت خود عرضه کرد اندر زمان چون سؤالش از غذا کرد آن عزیز گفت: جغرات و چغندر با مویز این سخن بشنید ازو داننده مرد بر سر و ریشش زمانی خنده کرد گفت: چشمت را سبل کرده است کور ای ز تو دانش به صد فرسنگ دور این چنین غافل نمی شاید غنود بایدت رفتن بر کحال زود تا سبل گرداند از چشم تو کم وارهی از علت درد شکم گفت:می گویی جواب بی محل درد اشکم را چه نسبت با سبل؟ من چو از درد شکم پرسم سؤال از سبل گویی جوابم،چیست حال؟ گفت:اگر کورت نمی بودی بصر زانچه می دارد زیان کردی حذر قصه کم تر گو، بر کحال رو هیچ تاخیری مکن، درحال رو چشم تو کورست و تو آواره ای سخت محرمی و بس بیچاره ای می کنی اثبات خویش و نفی یار نفی خود کن،تا شود یار آشکار تو چنین گویی که:بر شیطان دون غالبم در حیله و مکر و فسون نیستی غالب ولی پندار تو می دهد بر باد کار و بار تو قاسم انوار : انیس العارفین : بخش ۳۱ - حکایت مرد مریض گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/108892