زوالی نیست دست پیشتر را
زدم در پرده راه هر نظر را
اگر سرد است اگر گرم است خونم
به هر رگ بسته دست نیشتر را
برآید گرد اگر دریا و ازکان
شکستی کی رسد آب گهر را
جنون نقش نگین خویش دارد
نهان لوح طلسم خیر و شر را
پشیمانی مبارک باد تحسین
بکش این مست از خود بی خبر را
بسی در دیده دل سیرکردم
یکی دیدم سواد خیر و شر را
اسیر از موجه شوقی به ساحل
شکستم کشتی بحر خطر را
اسیر شهرستانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۹
گوهرین (گنجینه های مکتوب)
https://gowharin.ir
https://gowharin.ir/gowhar/108932