بی رخت شکوه ز بخت سیهی نیست مرا لاف طاقت زده ام کم گنهی نیست مرا دیده گر جلوه گه گلشن امید شود همچو نرگس سر و برگ نگهی نیست مرا حلقه دام در این سلسله محراب دعاست ورنه در هر دو جهان سجده گهی نیست مرا می زند سوز دلم طعنه به آرام سپند به ز آتشکده آرامگهی نیست مرا اسیر شهرستانی : دیوان اشعار : غزلیات : غزلیات : شمارهٔ ۳۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/108949