سرو شوخ من بیا تنها بیا غافل بیا مستم و بسیار مشتاقم به جان و دل بیا پایمالت گر شود گل داغ می سوزم ز رشک چون به بزم دیده می آیی ز راه دل بیا خاطرم نازکتر است از شیشه می دانی تو هم تا توانی آمدن ای شوخ سنگین دل بیا برگ و بار کشت ما را نیست هنگام گداز برق بیحاصل برو یا در سر حاصل بیا اسیر شهرستانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۱۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/109031