داغ تو ز بسکه سینه تاب است اشکم ز گل رخت گلاب است دیدیم ز دور گرد مجنون آسایش مرگ اضطراب است خندی به دل شکسته ما این نقش نگین آفتاب است قحط است نیاز و شور ناز است پیکان بتان دل کباب است از فیض غبار کشتگانت هر ذره طلسم آفتاب است با هستی و نیستی چه داری مخموری و مستی شراب است؟ اسیر شهرستانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۴۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/109058