جمعیت جهان ز پریشانی من است تعمیر این خرابه ز ویرانی من است هوش از سرم نظاره روی تو برده است آیینه داغ منصب حیرانی من است منت دگر ز چاک گریبان نمی کشم بوی بهار خلعت عریانی من است زخم فراق هم شده ناسور و زنده ام تیغ وفا خجل ز گرانجانی من است اسیر شهرستانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۵۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/109166