سخت حیران شده ام فرصت دیدن این است وقت ناخوانده به فریاد رسیدن این است در عدم هم نتوان دید غبارم بی تو رفتم از خویش بیابان رمیدن این است شور محشر ز نم قطره اشکم پیداست نمک از خوان خیال تو چشیدن این است خطش از آینه گل کرد نفس دزدیدم خنده ای کرد که گلزار دمیدن این است اسیر شهرستانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۵۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/109167