از اشک و آه من گل و سنبل شکفته است از ناله ام ترانه بلبل شکفته است سیر خزان تنگدلی کرده ایم ما آن کس بهار کرده که گل گل شکفته است هرکم نگاهیش ز دلم برده حیرتی این غنچه در بهار تغافل شکفته است نشتر خلد به دیده خصم از غبار ما گلها ز فیض خار تحمل شکفته است در نوبهار گریه ما بی رخش اسیر نه غنچه خنده کرد و نه گل شکفته است اسیر شهرستانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۶۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/109179