جلوه ای از چشم دل مستور نیست لن ترانی پرده دار طور نیست پاکبازی را نشان دیگر است هر که سربازی کند منصور نیست تا تو می آیی قیامت رفته است وعده وصل اینقدرها دور نیست از غبارم آسمانها ساختند بیش از این افتادگی مقدور نیست چون به گل نسبت کند روی تو را دیده ای دارد تماشا کور نیست توبه کی دارد خلاف شرع دل در قیامت بوالهوس معذور نیست تخم حسنت در جهان پاشیده اند حرص اگر دارد گناه مور نیست دیده ام سیر دو عالم می کند یک سر مژگان تماشا دور نیست تا چه خواهد کرد با دل چشم او خانه آیینه هم معمور نیست نشئه در عالم سراسر می رود از نگاهت هیچکس مخمور نیست گر شود خاک آب گوهر می شود ساغر دل کاسه فغفور نیست از برای چشم بیمارش اسیر شربتی چون شربت انگور نیست اسیر شهرستانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۳۴۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/109261