فلک برات که بر شهپر هما ننوشت که نسخه ای ز غبار مزار ما ننوشت چه نامه ها که نوشت از غبار و داد به باد دلی که خون شد و یک حرف آشنا ننوشت بهانه جوییت از امتحان غبار انگیخت دلم به سوی تو مکتوب مدعا ننوشت رسید قاصد و یک عمر انتظار به جاست جواب نامه ما را مگر به ما ننوشت وفای هرزه پشیمان برد که رشکم سوخت چه دید آینه از روی او که وا ننوشت؟ به یک کرشمه جهان را سواد خوان کردی چها که خامه غیرت به خاک ما ننوشت اسیر آنکه فغان باغ دلگشای تو کرد به سینه ام رقم ناله رسا ننوشت اسیر شهرستانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۳۷۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/109291