مشق گداز دل ز نفس می توان گرفت بوی گلاب شعله ز خس می توان گرفت زنجیر را به باده گرو می توان نهاد پیمانه ای ز دست عسس می توان گرفت آیینه بال گشته نسیم از هوای ابر صید پری به دام نفس می توان گرفت مشرب اگر وفا و خرابات اگر دل است جام محبت از همه کس می توان گرفت بیطاقتی به گوش اثر پنبه می نهد عبرت ز ناله های جرس می توان گرفت پر می زند تپیدن دل تا به آسمان پرواز را به دام و قفس می توان گرفت طوطی سخن شدن اگر از شهد مشربی است هنگامه ای ز جوش جرس می توان گرفت بی مطلبی اگر نمک گفتگو شود سیمرغ را ز دام نفس می توان گرفت از خار وگل اسیر بکش بوی نوبهار تعلیم عشق از همه کس می توان گرفت اسیر شهرستانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۳۸۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/109301