ره بر امید بیشترک می توان گرفت پر انتقامها ز فلک می توان گرفت گرسخت جانی دل ما امتحان کنی خوش آتشی ز سنگ محک می توان گرفت پرسیدمش ز صید لب خود گزید و گفت صیاد را به دام نمک می توان گرفت صیاد شوخ تا ز نمک دام می کشد خوش صیدی از پری و ملک می توان گرفت شوق نفس گداخته گر دل دهد اسیر گر عمر رفته است به تک می توان گرفت اسیر شهرستانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۳۸۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/109302