ای چار رکن عالم خشتی ز بارگاهت خورشید سرفرازی در سایه کلاهت هر صبح عید دولت افلاک بهر پابوس رویند چون غلامان گرد حریم جاهت گیرد هلال عیدی از نعل برق سیرت پوشد غبار خلعت از گرد شاهراهت برق سحاب نصرت تیغ عدو گدازت ابر بهار دولت دست جهان پناهت چون ما شکسته موری در ترکتاز باران پامال گشته گردون از حمله سپاهت رومی و ترک و هندو صید کمند فتحت چون آفتاب تابان عالم شکارگاهت شاها تویی سلیمان من مور ناتوانم دارم امیدواری از لطف گاهگاهت در خشکسال طالع مگذار تشنه کامم تو نوبهار و من خس تو ابر و من گیاهت شایسته دعایی زیبنده ثنایی روز بدت نباشد دارد خدا نگاهت تا روزگار باشد در روزگار باشی مسعود صبح و شامت فرخنده سال و ماهت اقبال هم عنانت بخت جوان به کامت تأیید دستگیرت توفیق خیرخواهت تا سایه تو باشد پیوسته بر سر ما بادا همیشه یارب لطف خدا پناهت اسیر شهرستانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۴۰۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/109314