دل صاف می کند ز کدورت ایاغ صبح تا افکند سیاهی شب را ز داغ صبح تا آسمان ز عکس قدح گل شکفته است رنگین تر است مجلس مستان ز باغ صبح وا شد دلم ز فیض صبوحی در این بهار آشفتگی به خواب نبیند دماغ صبح خواهم شبی که مست شراب جنون شدم خندم به روی ساغر و گیرم سراغ صبح مستی خواب بیشتر از نشئه فناست شب تیره روز گشته ز دود چراغ صبح سوزد ز رشک مجلسم امشب دل اسیر مینا فتیله ساخته از بهر داغ صبح اسیر شهرستانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۴۱۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/109323