از وفا صافدلانی که می ناب خورند تا قیامت ز ملامت زدگی تاب خورند باده بر طلعت خورشید گل رسوایی است مفت رندان که می از ساغر مهتاب خورند چقدر خنده که بر اهل وفا دارم های می ننوشند و کباب از دل احباب خورند اهل عرفان که به چشم تر ما می خندند چون خرابی چقدر سیلی سیلاب خورند اسیر شهرستانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۵۸۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/109500