گر دو روزی کامجو در عشق بی آرام بود همچو داغ لاله در آتش نشینی خام بود سخت ممنونم ز رسوایی که روز خوش ندید تا دل دیوانه در زنجیر ننگ و نام بود آگه از حال دلم بی منت پیغام شد بی زبانیها میان ما و او پیغام بود هر کجا رفتم دل بیمار من صحت نیافت سازگار آب وهوای شهر بند دام بود هر کجا تنها دچارم شد ز شرم او اسیر دیده خصم دیدن و دل دشمن آرام بود اسیر شهرستانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۶۰۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/109522