دیوانه خطت دل ویرانه بهار پروانه نگاه تو مستانه بهار دور از شکست باد خزان این طلسم راز هر سایه گل است پریخانه بهار برخاک می کشد سر زنجیر بوی گل دیوانه سراسر مستانه بهار عمرش دراز باد که ما را نهان شناخت در سایه تو جلوه بیگانه بهار لرزید دست بیدلی بیقرار تو برداشت باغ گرده میخانه بهار فارغ ز گفتگو دل حسرت شعار من خوابش اسیر شوخی افسانه بهار اسیر شهرستانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۶۵۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/109564