گر از تو بشنویم جواب سلام خویش بالای آفتاب نویسیم نام خویش یک ره نظر به حال دل ما نمی کنی افتاده است مرغ نگاهت به دام خویش تا چند چون صبا ز خود افسردگی کشم جوشی چو غنچه می زنم آخر به کام خویش عمری گذشت و قرب نگاهی نیافتم آن طالعم کجاست که خوانی غلام خویش خواهم اسیر اینقدر از بخت همرهی کز همزبان یار کشم انتقام خویش اسیر شهرستانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۷۰۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/109614