لبریز خنده است چمن از هوای گل می خور که پایتخت نشاط است پای گل دیوانه را هوای جنون باغ دلگشاست گرید به جای باده و خندد به جای گل هر جا که هست در نظرم جلوه می کند گه در لباس شعله و گه در قبای گل یکدسته گل ز رنگ حنا هم نبسته ای دانسته ای که چیست مگر مدعای گل بیهوشیم ز میکده سایه گل است گویا سری کشیده نگاهت به پای گل هر چند جلوه گلم از هوش می برد داغم که رنگ و بوی که شد آشنای گل در دیده اسیر خلد خارهای رشک گر در نظر خیال تو آید به پای گل اسیر شهرستانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۷۱۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/109628