آن را که من زمال جهان محتشم کنم بخشم لباس دردی و داغی کرم کنم دیوانگی جواب سلامم نمی دهد زین بیشتر بگو زتعین چه کم کنم از بسکه خاطرم ز دو عالم رمیده بود فرصت نشد که سیر دیار عدم کنم گر خشم دوست قابل دوزخ شناسدم لطفش به خاطر آرم و سیر ارم کنم مستم دعای بی اثر از من غنیمت است صوفی نیم که رزق کسی بیش و کم کنم اسیر شهرستانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۷۷۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/109690