با خون دل غبار خطش را سرشته ایم مکتوب تازه ای به محبت نوشته ایم طوفان ز ابر گریه ما جوش می زند تخم چه آرزوست که در سینه کشته ایم در جبهه سجده بت و در دل خیال دوست ظاهر برهمینم و به باطن فرشته ایم ما را به نکهت چمن رنگ و بو چه کار چون لاله داغ آتش حسن تو گشته ایم هرگز اسیر یک قدم از دل نمانده ایم ما اختیار خود به غم دوست هشته ایم اسیر شهرستانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۷۸۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/109698