زاهد به جان زهد که آزار من مکن بیجا میانجی من و دلدار من مکن مشرب هم از کمینه غلامان مذهب است ایمان خشک اینهمه در کار من مکن اقرار دیر و صومعه بشنو ز جوش می دیگر میا و دعوی انکار من مکن ایمان ناقصی که ندارم بیا ببین تسبیح شید رشته زنار من مکن من کفر محض و چشمه ایمان دل من است سر بسته گفتمت به کس اظهار من مکن ایمان محمد و علی و یازده امام گفتم اسیر اینهمه آزار من مکن اسیر شهرستانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۸۱۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/109724