هر طرف فتنه ای از گرد سواری برخاست
مژده ای دیده که از دور غباری برخاست
تو به خونریزی و ما از پی تسلیم شدن
هر که را دست و دلی بود به کاری برخاست
اسیر شهرستانی : دیوان اشعار : غزلیات ناتمام : شمارهٔ ۶۸
گوهرین (گنجینه های مکتوب)
https://gowharin.ir
https://gowharin.ir/gowhar/109851