گر چه ساقی صرفه در خون خوردن من دیده است طالعم را توبه در اوج شکستن دیده است کی فراموشم شود وحشت پرستیهای دل دوست هم خود را در این آیینه دشمن دیده است ظرف دلتنگی نداری لاف رسوایی مزن غنچه این باغ کی فال شکفتن دیده است اسیر شهرستانی : دیوان اشعار : غزلیات ناتمام : شمارهٔ ۱۲۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/109910