نگاهش از دل ما بر سر نابود می رنجد چو خوی نازکی دیر آتشی شد زود می رنجد دماغ آشفته ام پروانه دیوانه ای دارم به یاد شعله ای می سوزد و از دود می رنجد برای خاطری چون غنچه پژمرده حیرانم که چون بیند دل ما را غبار آلود می رنجد اسیر شهرستانی : دیوان اشعار : غزلیات ناتمام : شمارهٔ ۱۹۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/109978