ز چشم فتنه ات محشر غم پنهانیی دارد به ذوق جلوه ات افلاک پر افشانیی دارد چه سازم شیوه خونریزی از یاد نگاهش رفت مگر از چشم مستی سرمه حیرانیی دارد دل ما دست از دامان مژگان نخواهد داشت نظر از چشم او می خواهد و قربانیی دارد اسیر شهرستانی : دیوان اشعار : غزلیات ناتمام : شمارهٔ ۲۴۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/110023