جان ابراهیم و موسای کلیم جان عیسی و شه بطحا حریم هر گلی زان غیرت صد بوستان عطر گلهایش ز عطرستان جان نی دی آنجا راه یابد نی خزان نی ز با دست و نه از برقش زیان گلشنی بادش نسیم زلف یار دست قدرت اندر آنجا بازیار گلشنی آبش ز ینبوع حیات چار حدش هست بیرون از جهات دل به عشق او سپار و شاد زی از همه غمها برون آزاد زی خیمه زد چون در دلت سلطان عشق ملک دل گردیده شهرستان عشق هم هوا زانجا گریزد هم هوس جز یکی آنجا نیابی هیچکس نی تورا باشد رضا و نی غضب نی طرب باشد تورا و نی هرب آنچه او خواهد همی خواهی و بس نی هوا باشد تورا و نی هوس بلکه خواهش از تو بگریزد چنان کانچه تو خواهی نخواهی خواهد آن نخل خواهش برفتد از بیخ و بن گوش خواهش نشنود جز امر کن گیرد اندر بزم اطمینان مقام فادخلی فی جنتی آمد پیام جنت او نی جنان سیب و نار آن جنان بر خود پرستان واگذار گر شدی از جنت او مختبر رو بخوان عند ملیک مقتدر بارگاه صدق و ایوان جلال در جوار پادشاه ذوالجلال نور این محفل بتابد چون به دل پاک گردد از ظلام آب و گل پاک گردد همسر پاکان شود للخبیثین الخبیثات افکند پا زند از جز یکی از کاینات هم بجوید طیبین و طیبات نی ز فردوسش نشاط و نی نعیم نی ز دوزخ باک او را نی جحیم ملا احمد نراقی : مثنوی طاقدیس : بخش ۱۲۲ - اشاره به حدیث قدسی که فرمود دل دوستان خود را از طینت ابراهیم و موسی و عیسی و محمد ص آفریده ام گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/110723