تا زلف تو همچو مار می‌پیچد جان بی دل و بی قرار می‌پیچد دل بود بسی در انتظار تو در هر پیچی هزار می‌پیچد زان می‌پیچم که تاج را چندین زلف تو کمندوار می‌پیچد بس جان که ز پیچ حلقهٔ زلفت در حلقهٔ بی شمار می‌پیچد بس دل که ز زلف تابدار تو چو زلف تو تابدار می‌پیچد بس تن که ز بار عشق یک مویت بی روی تو زیر دار می‌پیچد تو می‌گذری ز ناز بس فارغ و او بر سر دار زار می‌پیچد هر دل که شکار زلف تو گردد جان می‌دهد و چو مار می‌پیچد ترکانه و چست هندوی زلفت بس نادره در شکار می‌پیچد هر دل که ز دام زلف تو بجهد زان چهرهٔ چون نگار می‌پیچد چون می‌پیچد فرید بپذیرش زیرا که به اضطرار می‌پیچد عطار نیشابوری : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۷۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/11126