دل دست به کافری بر آورد
وآیین قلندری بر آورد
قرائی و تایبی نمیخواست
رندی و مقامری بر آورد
دین و ره ایزدی رها کرد
کیش بت آزری بر آورد
در کنج نفاق سر فرو برد
سالوس و سیه گری بر آورد
از توبه و زهد توبهها کرد
مؤمن شد و کافری بر آورد
تا دردی درد بیدلان خورد
صافی شد و دلبری بر آورد
عطار چو بحث حال خود کرد
تلبیس و مزوری بر آورد
عطار نیشابوری : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۱۷
گوهرین (گنجینه های مکتوب)
https://gowharin.ir
https://gowharin.ir/gowhar/11173