خسروا صحن فلک ساحت میدان تو باد گردش گوی خور از لطمه ی چوگان تو باد نرسد پای وجودت چو بر اقلیم وجوب برتر از کون و مکان عالم امکان تو باد در حریم حرم عیش و طرب مهر و سپهر دایم این مجمر و آن مجمره گردان تو باد ماه از شمع وثاق تو پی کسب ضیا همچو شمع فلک از شمسه ی ایوان تو باد آب سرچشمه ی حیوان چو بود خاک درت خضر لب تشنه ی سرچشمه ی حیوان تو باد نه فلک در صدف آید به محیط کرمت هر یکی پر گهر از قطره ی احسان تو باد گلشن عیش بود بزم می و روی نگار ز آن دو گلشن گل مقصود به دامان تو باد سحاب اصفهانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۶۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/112115