هر غم که جدا از دل غمگین من آمد مانند غریبی است که دور از وطن آمد هر خار که در بادیه ی عشق تو سر زد آبش همه از آبله ی پای من آمد صد داغ بدلها بنهد روز قیامت هر زخم که از تیغ تو زیب کفن آمد گر سحر نگاهش نبود کی رود از تن هر جا که ز اعجاز لب او به تن آمد راز تو که از دل به زبانم نگذشته است یارب ز چه افسانه به هر انجمن آمد شرمنده به هنگام سخن همچو (سحاب) است در دور لبت هر که ز اهل سخن آمد سحاب اصفهانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۶۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/112118