گله تا حشر اگر زیار کنم شرح یک شمه از هزار کنم چاره ی یأس شد زو عده ی وصل تا چه با درد انتظار کنم روزگارم سیه تو کردی و من شکوه از جور روزگار کنم بر در او چه جای نومیدیست به چه دل را امیدوار کنم؟ نیم جانی که هست قابل نیست که به پای تواش نثار کنم هم ز بهر نثار نیست مرا بجز این نیم جان چه کار کنم بی تو چشم (سحاب) را چو سحاب خجل از چشم اشک بار کنم سحاب اصفهانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۴۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/112200