پیغام تو را گر همه دل بود بریدم
یک بار نگفتم که ندامت نکشیدم
سنگ ستم هیچ کس این ذوق ندارد
بسیار زهر گوشه ی دیوار پریدم
در مجلس اغیار ندانم به که بودی
هر گه سخن مهر و وفا از تو شنیدم
از بس که به امید تو هر روز نشستم
تا شام در این راه به وصلت نرسیدم
امروز ز امیدم همه آنست که گوید
روزی که زوصل تو شود قطع امیدم
دیگر به چه امید شوم زنده به محشر؟
کم نیست (سحاب) آنچه بیک عمر کشیدم
سحاب اصفهانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۵۷
گوهرین (گنجینه های مکتوب)
https://gowharin.ir
https://gowharin.ir/gowhar/112209