چه غم گر در برش مهر خموشی بر دهن دارم که با او در میان از هر نگاهی صد سخن دارم مرا نه طاقتی در دست و نه خویی به بیدادی نمیدانم علاجش چیست این دردی که من دارم شود روزی که پرسد از تو خون خلق و من پوشم نهانی زخمهایی را که در زیر کفن دارم مرا رانند از بزم وصال اغیار و من غافل که در بزم دل از وصلش هزاران انجمن دارم نه حسنی کامل و نه بی غم عشقش شکیبائی فغان از دست این مشکل پسندیها که من دارم علاج درد هجر امشب به آه صبحدم خواهم (سحاب) از سادگی تا صبح امید زیستن دارم سحاب اصفهانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۶۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/112213