نرسد تیر تو بر پیکر من هست گوئی به خدنگت پر من از تو سوزی که بدل بود هنوز می توان یافت ز خاکستر من لب شیرین تو دارد ز عتاب زهر در شربت جان پرور من ساغرم گه شکند توبه و گاه توبه ی من شکند ساغر من گفتمش خاصیت آب حیات چه دهد؟ گفت که خاک در من گهر چشم من اشک است و سخن گهر طبع سخن: گستر من هر گهر را صدفی هست (سحاب) دیده و دل صدف گوهر من سحاب اصفهانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۷۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/112226