هر زمانم عشق ماهی در کشاکش می‌کشد آتش سودای او جانم در آتش می‌کشد تا دل مسکین من در آتش حسنش فتاد گاه می‌سوزد چو عود و گه دمی خوش می‌کشد شحنهٔ سودای او شوریدگان عشق را هر نفس چون خونیان اندر کشاکش می‌کشد عشق را با هفت چرخ و شش جهت آرام نیست لاجرم نه بار هفت و نی غم شش می‌کشد جمع باید بود بر راهی چو موران روز و شب هر که را دل سوی آن زلف مشوش می‌کشد خاطر عطار از نور معانی در سخن آفتاب تیر بر چرخ منقش می‌کشد عطار نیشابوری : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۶۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/11223