ز نکهت گل و فیض صبا ورشح سحاب جهان پیر دگر باره یافت عهد شباب بهار قد عروسان باغ را آراست به رنگ رنگ لباس و به گونه گونه ثیاب زعکس لاله و گل شد ملون آب شمر چه نقش ها که نزد دست نو بهار بر آب گرفتم اینکه ز سیماب ساخت که شنگرف چمن چه کرد که زنگار ساخت از سیماب دهد به جسم زمین فسرده رشحه ی ابر همان خواص که در طبع خستگان جلاب کنون که فصل کتان است و توزی از چه سبب درخت کرده به بر قاقم و هوا سنجاب زیان نکرد اگر ابر ریخت در به زمین که این زمرد شاداب داد و لعل خوشاب چو دست ساقی بزم امیر پاک ضمیر زلاله باغ به کف بر گرفته جام شراب سپهر جود محمد حسین خان که درش ز حادثات بود خلق را مقرو مآب دگر چه باشد ازین بیش خونبهای (سحاب) که در حساب شهیدان تست روز حساب سحاب اصفهانی : دیوان اشعار : قصاید : شمارهٔ ۳ - در وصف بهار و مدح گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/112271