هزار افسوس از فاطمه که دست اجل گل وجودش بر دوحه ی حیات نهشت هزار حیف از آن تازه گل که مانندش گلی به باغ جهان باغبان صنع نکشت گسست رشته ی عمرش ز هم فغان از چرخ که دور چرخ چنین رشته ی حیات نرشت حریر در خور بالین و بسترش نه ولی سپهر بستر او خاک کرد و بالین خشت به خوب زشت جهان دل نبست و رفت آری قرین به فطرت خوب و بری ز خصلت زشت به حوریان جنان میل الفتش آن بود که بود حوروش و حور چهر و حور سرشت غرض به کودکی از دار غم فزای جهان مقام او چو به صحن بهشت گشت، نوشت (سحاب) از پی تاریخ رحلت او: (مقام فاطمه جاوید باد صحن بهشت) سحاب اصفهانی : دیوان اشعار : قطعات : شمارهٔ ۱۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/112297