ما سر نهاده ایم به پایش بگو صبا با سرو ناز تا که چرا سر کشد ز ما گر عرضه می دهیم نیازی برش رواست کاو پادشاه کشور حسنست و ما گدا در موسمی که سایه ی سروست و وقت گل از ما جداست سرو گل اندام ما چرا دور از کنار ماست سهی سرو یار و هست زین غصّه در میان دل و دیده ماجرا مگذر ز ما و بر سر ما سایه ای فکن کافکنده است بار فراقت مرا ز پا محراب ابروان تو تا قبله ی دلست جان در نیاز و دست دل ماست در دعا بنمای آفتاب جمالت که می شود جام جهان نمای ز روی تو با صفا جهان ملک خاتون : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۳۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/112480