جهان گر سر به سر بستان و باغست مرا با رویش از عالم فراغست به زلفش مشک را تشبیه کردم بگفتا آن ز سودای دماغست به هجران صبر نتوانم که وصلش تنم را جان و چشمم را چراغست ز وصلم مرهمی نه بر دل ای دوست کم از هجران تو بر سینه داغست مرا در درد هجران ای دلارام مسلمانان چه جای باغ و راغست کنون در گلستان وصلم ای جان به جای بلبل شوریده زاغست ز دست جور چرخ نامساعد کنون طوطی گرفتار کلاغست جهان ملک خاتون : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۷۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/112626