این رخ دلبند تو ماه تمام منست خال سیه کار تو دانه و دام منست روشنی وصل تو نیست چو صبح رخت زلف پریشان تو تیره چو شام منست از لب جان بخش تو هست مرا زندگی مایه ی آب حیات گفت ز جام منست از تو جدا گشتنم گرچه به ناکام بود لعل لب شاهدان نیک به کام منست شهد وصالش نگر در دهن دیگریست صبر ز هجران تو تلخ به کام منست من دو جهان را فدا کرده ام و مشکل آن کان بت دلخواه را ننگ ز نام منست وز پی آن تندخو گشت بسی دل کنون آهوی شیرافکنش شکر که رام منست جهان ملک خاتون : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۲۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/112667