ما را به درد عشق تو جز صبر چاره چیست وز دور در جمال رخت جز نظاره چیست رحمی نمی کنی به من خسته ی غریب آخر بگو که آن دل چون سنگ خاره چیست دل ریش بود از سر تیغ جفای تو بر ریش بیش جور و جفا بی شماره چیست سروی و در میان دو چشمم نشسته ای مقصود قد و قامتت از ما کناره چیست دستم نمی رسد به گریبان وصل تو پس دامن دلم ز فراق تو پاره چیست مه کیست تا که دعوی خوبی کند برت با روی دلفریب تو نور ستاره چیست ای دل ز انقلاب جهان تنگ دل مشو احوال روزگار چنین است چاره چیست جهان ملک خاتون : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۵۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/112697