نظر به روی تو صبحی نشان فیروزیست که حسن روی تو در غایت دل افروزیست گشوده دیده ی جانم به روی مهوش تو هزار شکر که این دولتم ز تو روزیست چمن شده چو بهشت برین دگر باره که زیب و زینت بستان ز باد نوروزیست ز شوق رشته ی جانم چو شمع می سوزد خود از تو حاصل ما در جهان جگر سوزیست به غمزه با من و ابروش با کسی دیگر همیشه کار تو جانا مگر کله دوزیست نسیم باد بهاری به صبح خوش بویست مگر ز سوی شمال و ز باغ پیروزیست منم که جان به شب هجر می دهم تا روز صبوح و دولت وصل تو تا که را روزیست سخن کرانه ندارد در این جهان لیکن نشان ختم سخن در جهان جهان سوزیست جهان ملک خاتون : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۵۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/112700