کدام دیده به دیدار یار بینا نیست کدام نطق به اوصاف یار گویا نیست اگرچه حور و قصورند در بهشت برین به چشم عاشق بیچاره بی تو زیبا نیست هزار سرو اگر در میان بستانست یکی چو قامت آن سروناز رعنا نیست هزار عنبر سارا و مشک تاتاری اگرچه هست چو زلفین یار بویا نیست تو از زمانه ی بدخو وفا چه می طلبی دلا که مهر درین روزگار گویا نیست صبا چو بر سر کویش گذر کنی زنهار طریق عهد شکستن بگو که در ما نیست مرا ز درد فراق تو نیست یک ساعت کز اشک دیده ی مهجور من چو دریا نیست بسوخت خلق جهان را به حال زارم دل به سختی دل دلدار سنگ خارا نیست به جان رسید دل من ز دست جور فراق اگر تو را به جهان صبر هست ما را نیست جهان ملک خاتون : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۶۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/112716