ناامیدم مکن ز درگاهت که چو من نیست بنده ی راهت جان فدای رخ تو خواهم کرد گر به خون منست دلخواهت بر لب آمد ز روز هجرم جان وز شب غم فزای تن کاهت اعجمی عشق او ز غیب رسید ور نه ای دل نبود آگاهت گر بپرسد تو را ز درد فراق بنما رنگ روی چون کاهت ور نگیرد ز وصل دستت را برسد هم به دامنش آهت در جهان غم مخور که از سر صدق جان صاحب دلانست همراهت جهان ملک خاتون : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۳۸۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/112829