منم از درد هجران چون گلی زرد شکفته در فراقت با غم و درد به درد روز هجرانت نگارا جدا کردی مرا از خواب و از خورد به غم جفتم ز درد دوری تو چرا داری ز وصل خود مرا فرد شدم در ششدر هجران گرفتار از آن تا باختم با عشق او نرد منم با درد آن عشق پری روی همیشه با دلی گرم و دمی سرد نه مرد عشق او بودم ولیکن بود فرقی تمام از مرد تا مرد جفا از سر گرفتی با من ای دوست که گفتت کز وفا و عهد برگرد ربود از ما قرار و صبر و آرام چرا با ما نگارینم چنین کرد خبر داری که در ایام هجرت غم عشقت بر آورد از جهان گرد جهان ملک خاتون : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۴۵۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/112902