خوشا مشکی که از زلف تو ریزد
خوشا بادا که از کوی تو خیزد
رخت را در چمن گر گل ببیند
ز شرم روی تو دردم بریزد
ز چشم شوخت آهوی تتاری
خورد زنهار و از پیشت گریزد
دلم در کوی تو جان کرده ضایع
به سر خاک رهت تا چند بیزد
ز وصلم شربتی سازنده ندهد
به هجران همچنین با من ستیزد
سخن گویم ز من گر راست پرسی
چو قدّت سرو در بستان نخیزد
جهان ملک خاتون : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۵۰۴
گوهرین (گنجینه های مکتوب)
https://gowharin.ir
https://gowharin.ir/gowhar/112951