هر که را در دو جهان همچو تو یاری باشد یا به دست دل او چون تو بهاری باشد کی کند بس ز تماشای گلستان رخت خاصه کز وصل تواش بوس و کناری باشد بر سر چشمه ی چشمم بنشین تا گویم جای سرو و چمنی هم به کناری باشد گذری کن به سوی ما ز سر لطف دمی زآنکه سروش به سر خاک گذاری باشد گر گذاری بودم در دل تو نیست عجب زآنکه از خس دل دریاش چه عاری باشد باده ی عشق ترا مستی از آن بیشترست که به یک جرعه مرا دفع خماری باشد به شب زلف تو و روز رخت بتوان دید گرچه در جمله جهان لیل و نهاری باشد جهان ملک خاتون : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۵۵۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/112999